ججوخان سردار ملی کرمانج
1 min readججوخان سردار ملی کرمانج (شمال شرق ایران)، متولد روستای زنگلان (شمال شرقی شهرستان قوچان) در نوجوانی پدرش را از دست داد. ججوخان از مشروطه خواهان قدرتمند در انقلاب مشروطیت ایران در سال 1906 میلادی بود.
ججوخان سردار ملی کرمانج
(منطقه کرمانج، شمال شرق ایران)
” انقلاب مشروطيت“ يک رويداد ناتمام دمکراسی خواهی حق محور در تاريخ معاصر ايران است. قیام مشروطهء ایران مجموعه کوششها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطهء قانونمند رخ داد و منجر به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب اولین قانون اساسی ایران شد.
حکومت مظفرالدین شاه با اعتراض مردم و گسترش ناآرامی ها در شهرها و مناطق مختلف ایران روبرو شد. بالاخره مظفرالدین شاه فرمان مشروطیت را امضا کرد. فرمان مشروطیت در اصل فرمان تشکیل مجلس شورای ملی است که مظفرالدین شاه قاجار در ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ (اکتبر 1906) در پاسخ به متحصنین در جنبش مشروطه ایران امضا کرد و از طریق آن با مشارکت مردم در امر حکومت موافقت کرد و اینچنین حکومت مشروطه برای اولین بار در ایران تأسیس شد. مردم صدور فرمان مشروطیت را جشن گرفتند. اولین مجلس ایران (اکتبر 1906) در تهران گشایش یافت. نمایندگان به تدوین قانون اساسی پرداختند و در آخرین روزهای زندگی مظفرالدین شاه این قانون نیز به امضای او رسید.
پس از مرگ مظفرالدین شاه (دی ماه 1285 خورشیدی)، ولیعهد او محمدعلی میرزا، شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. روسها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه، روز به روز بیشتر تقویت نمودند. مخالفت شاه با مشروطه و مشروطه خواهان مجددأ سبب اعتراضات مردم شد.
نشریه هفتگی صوراسرافیل که در این دوران منتشر می شد، نقش مهمی در تشویق مردم به آزادیخواهی و مقابله با شاه و ملایان طرفدارش و در راس آنها شیخ فضل الله نوری اصول گرا که ضد مشروطه بود، داشت. محمدعلی شاه و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضل الله نوری عده ای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. بعد از انداختن بمبی توسط یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلی شاه، او به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد. کلنل لیاخوف روسی فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را (23 ژوئن 1908) به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه، لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.
در شهرها و مناطق مختلف ایران شورشهائی برخاست. مردم تبریز با شنیدن خبرهای تهران به هواداری از مشروطه و مخالفت با محمدعلی شاه برخاستند. شاه نیروهای دولتی را برای سرکوب مردم به آذربایجان فرستاد. سرداران ملی ترک آذربایجان (ستارخان، باقرخان) و حیدرخان عمواوغلی به بسیج مردم آذربایجان و سازماندهی نیروی مسلح (مجاهدین مشروطه) برای مقابله با نیروهای دولتی دست زدند.
در مناطق لرستان و اصفهان اعتراضات به بست نشینی عده ای انجامید و با پیوستن بختیاریها کار بالا گرفت. صمصام السلطنه ایلخان بختیاری با نیروی مسلح زیادی به اصفهان وارد شد. برادر او سردار ملی لرستان علیقلی خان سردار اسعد نیز از اروپا به اصفهان آمد. در کردستان نیز مردم به رهبری سردار یارمحمدخان کرمانشاهی به پا خاستند.
در منطقهء گیلان نیروهایی به فرماندهی سپهدار اعظم از شمال و نیروهای بختیاری به فرماندهی علیقلی خان سردار اسعد از جنوب به سمت تهران آمدند و اردوی شمال و جنوب در نزدیکی تهران به هم پیوستند. در تهران هم دوباره کوششها بالا گرفت. در این موقع نیروهای روس، که از انزلی وارد شده بودند، به قزوین رسیده بود و اردوی انقلابی مشروطه را از پشت سر تهدید میکرد.
در خراسان نیز عدهای سالدات /سلات (سرباز و نظامی های روسی – Soldat) با تجهيز كامل مستقر شدند. طبيعی است ورود سربازان روس به منظور پشتيباني از كساني بود كه با مشروطهخواهان و حكومت مشروطه سر مخالفت داشتند. از جملهء مشروطه خواهان شمال خراسان سردار ججوخان کرمانج و یارانش بودند.
فردی بنام يوسف هراتی در شهر مشهد علنأ آهنگ مخالفت با مشروطه ساز كرد و به تحريك بيگانگان، جمعي از اراذل و اوباش و اشرار را به دور خويش جمع كرد و با آشوبگری آرامش شهر را بر هم زد و برضد مشروطهطلبان تبليغ ميكرد. روز شبنه دهم فروردين 1290 خورشیدی اعلاميهای از طرف كنسولگری روس صادر شد، كه اگر مردم تا دو ساعت به غروب مانده از صحن و حرم خارج نشوند و كسبه بازار به سر كارهای خود برنگردند ناگزير به كمك قوای مسلح و گلولههای توپ مردم را متفرق خواهند ساخت. چيزی نگذشت كه سربازان مسلح روسی جلو مسجد جامع و كاروانسراي بانك صفآرايی كردند و از آن طرف هم اشرار و آشوبطلبان روی پشتبام مسجد و بالای گلدستهها با تفنگ جمع شدند. سربازان روس و توپچی های آنان نيز از چند نقطه آماده شليك شدند. ضربالاجل به پايان رسيد و به يكباره از چند جانب صدای غرش توپها بلند شد و گلولههای آتشين به طرف گنبد مطهر و صحن امام هشتم (ع) پرتاب گرديد. عدهای با مسلسل و توپهای سبك پيشروی كردند و حرم مطهر و ضريح حضرت را به گلوله بستند. ملكالشعرای بهار به مناسبت اين واقعه اشعاری تحت عنوان «توپ روس» سروده كه در ديوان او آمده است.
در منطقهء کرمانج شمال خراسان نیز مردم به رهبری ججوخان در راستای دفاع از خواسته های بحق مشروطه به پا خواستند. ججوخان سردار ملی کرمانج (شمال شرق ایران)، متولد روستای زنگلان (شمال شرقی شهرستان قوچان) در نوجوانی پدرش را از دست داد. در هنگام انقلاب مشروطیت در سال 1906 میلادی حکومت سنتی و محلی کرمانج مقام سنتی پدرش را به او تفویض نمود، بدینسان او رسمأ به حکمرانی منطقه کرمانج به مرکزیت میانکوه منصوب شد. در آن زمان روسیه و انگلیس کاملأ بر تصمیم گیریهای ایران اثرگذار بودند. ججوخان پس از مدتی در صدد انتقال مرکزیت حکومت محلی کرمانج به شهر قوچان (مرکز تاریخی حکومت محلی کرمانج از سال 1610 میلادی به بعد) برآمد تا رسمأ حکومت ایالتی- ولایتی مشروطه منطقه کرمانج را اعلام، و بدینسان نیروهای ملی و قومی را علیه روسها که منطقه کرمانج را اشغال کرده بودند، بسیج نموده تا آنان را مجبور به ترک ایران کند.
پس از بمباران حرم امام رضا (ع)، روسهای تزاری که سردار ملی کرمانج را فردی با صلابت، پرقدرت و مخالف اهداف و امیال تجاوزکارانه خویش می دیدند در صدد دستگیری او برآمدند. ججوخان با همکاری ستون پنجم (طرفداران محمدعلی شاه که مخالف دمکراسی مشروطه بودند) یکبار دستگیر شد اما بواسطه اینکه او سرداری بسیار حرفه ای و چیره دست بود با مهارت و ظرافت خاصی از زندان روسها گریخت.
ججوخان مبارزه علیه روسها (عوامل خارجی ضد دمکراسی و آزادی در ایران مشروطه) و محمد علی شاه مخلوع که به سفارت روسیه پناه برده بود (عوامل داخلی ضد دمکراسی و آزادی ایران مشروطه) ادامه داد و به پاسگاهها و پایگاههای آنها در منطقه و نوار مرزی (شمال شرق ایران) حمله می کرد و افسران و سربازان روسی (سلاتهای روسی) متجاوز را به سزای اعمال خود می رساند، اسلحه و مهمات آنان را بین سواران خود و قشون کرمانج تقسیم می نمود.
روسها رسمأ از حکومت وقت ایران خواستند که ججوخان، این رهبر همیشه قهرمان و جوانمرد رشید و نامی کرمانج، را دستگیر کند، ولی دولت گفته بود که او از طرفداران زیادی در منطقه برخوردار است و این کار از عهدهء ما ساخته نیست. پس از این جریان روسها تمام نیروهای خود را علیه سردار ملی کرمانج، بسیج کرده و به تعقیب او فرستادند. این تعقیبها موثر واقع نشد. ججوخان بعنوان رهبری نترس و یک چهرهء شناحته شدهء مشروطه خواه کرمانج، ملیت گرای کرمانج دوست و ایرانی روس ستیز (اشغال گر خارجی ضد دمکراسی مشروطه در ایران) محبوب مردم منطقه خود و طرفداران نظام مشروطه ایران بود.
ججوخان یاور ستمدیدگان و زحمتکشان کرمانج و مردم محروم ایران بود و سیستم دمکراسی مشروطه را بعنوان حکومتی غیر متمرکز (نوعی فدرالیسم سنتی آن روزگار) مناسب ایران کثیرالمله می دانست که بواسطهء آن مطالبات و خواسته های بحق و قانونی مردم ایران برآورده می شد.
ججوخان با قوت گرفتن مخالفین آزادی و دمکراسی مشروطه در ایران، و با خیانت ستون پنجم ضد مشروطه که به یاری روسهای اشغال گر شتافته بودند، در بهمن ماه 1290 خورشیدی (1911 میلادی) در کوهای پر از برف آخ مزار و اسپیان (شمال شرق قوچان)، با مظلومیت تمام، در کمال جانفشانی برای دستیابی به حقوق ملی و فرهنگی خلق کرمانج، و احترام و حرمت گذاری به مردم و کشور خود به دست متجاوزین روس به شهادت رسید، و جان خود را مظلومانه فدای آزادی و دمکراسی مشروطه برای ایران نمود.
اما در آن سوی ایران، نیروهای مجاهدین مشروطه مناطق شمال و جنوب ایران (1288خورشیدی / 19 ژوئیه 1909) وارد تهران شدند و شاه و اطرافیانش به سفارت روس پناه بردند. انقلابیون مشروطه، مجلس عالی تشکیل دادند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کردند و ولیعهد او احمد میرزا (احمد شاه) را به تخت نشاندند، به جای وی به سلطنت ایران و علیرضاخان عضدالملک رئیس ایل قاجار به نیابت سلطنت او برگزیده شد. بار دیگر مجلس شورای ملی تشکیل شد (مجلس دوم یک سال پس از بسته شدن مجلس اول، با حضور شاه جوان گشایش یافت) و ظاهراً دوره استبداد به پایان آمد و مشروطه خواهان پیروز شدند.
اما اقدام مجلس، در یکصد سال پیش آدم را بیاد سرنگونی امویان توسط قهرمان ایرانیان، ابو مسلم خراسانی و انتصاب عباسیان می اندازد. برای ما ایرانیان این سوال مطرح میشود که چرا ابومسلم خودش خلیفه نشد و ایرانیان را از دست بیگانگان برای همیشه راحت نکرد. و چرا مجلس بعد از عزل محمد علی شاه اعلام جمهوری نکرد و بجای او شخصی از قماش قاجار را شاه کردند.
در حدود هزار و صد سال پیش و در صد سال پیش چرا جایگاه خلیفه و شاه از نظر مردم ایران، مقدس و قابل احترام بوده؟ ابومسلم و مجلس اول در مقابل تاریخ به مسئولیت خود عمل کردند. ولی این انتخاب شدگان هستند که بعدأ ” تو زرد” از آب درمی آیند. مجلس و مردم در آن زمان تجربه امروز را نداشتند و الا را ه حل ساده است.
دمکراتيزه کردن ساختار سياسی در جامعهء وحشتناک متمرکز ايران، تنها از طریق تقسيم عمودی قوا، يعنی تقسيم اختيارات و صلاحيتها بين حکومت مشترک مرکزی و حکومتهای ايالتی، و تقسيم افقی قوا (تقسيم و تفکيک سه قوه) تأمين می شود.
برای تحقق دمکراسی در ایران، مناسب است که سیستم فدرال ایالتی به خواست و ارادهی مردم پایه ریزی شود. هر ايالت حق ادارهء امور داخلی خود را از طریق پارلمان ايالتی، حکومت ايالتی، قوهء قضايهء ايالتی و دستگاه امنيت ايالتی، داشته باشد. مردم ايران در کنار پارلمانهای ايالتی خود همچنين پارلمان فدرال مرکزی را برخواهند گزيد که از درون آن حکومت مرکزی ایران فدرال شکل خواهد گرفت که ادارهء مهمترين امور مشترک کشور ایران در حوزهء اختيارات آن خواهد بود.
در واقع این همان شیوه از دمکراسی غیرمتمرکز است که نیاکان ما (از جمله ججوخان در منطقه کرمانج شمال خراسان) در پدیده انقلاب مشروطه می خواستند به شیوه ای سنتی آن را پیاده کنند که ناتمام ماند.
ججوخان راه آزادگی و برابری ملی را با آگاهی، علاقه و شکوهمندی انتخاب کرد، و جان خود را فدای ارزشهای مدرن اجتماعی و آزاد کردن خلق خود نمود. نام ججوخان به نیکی در تاریخ منطقهء کرمانج و ایران همچون خورشیدی تابناک تا ابد می درخشد. ججوخان می خواست که حقوق فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، ملی، و … خلق کرمانج و در واقع احترام به برابری حقوقی برای همهء ملیتهای ایران را تحت لوای حکومت غیرمتمرکز مشروطه ایران (فدرالیسم سنتی ایالتی – ولایتی) برآورده کند. ججوخان تلاش کرد تا با فرهمندی و شایستگی والای خود، روی نحوهء زندگی خلق خود در راستای شکوفایی و ارتقاء زندگی آنان، و نجات آنان از بی عدالتی حاکمین مستبد، و بازیابی شأن و منزلت رفیع پاره ملیت کرمانج در منطقه شمال خراسان اثر گذار و کارساز باشد.
اگرچه ججوخان با تلاش بی شائبه و خستگی ناپذیر خود به آمال و آرزوی خویش که همانا:
آزادی، برابری، افتخار و احترام به هویت والای ملی کرمانج، شکوفائی و رفاه مردم آن دیار بود، دست نیافت، اما راه سربلندی، عزت و فرهمندی برای دست یابی به این مهم را برای نسلهای بعد از خود هموار کرد و رهنمون شد. روح پاک ججوخان در آسمان منطقهء کرمانج شمال خراسان در پرواز و تکاپو است و با آوای بلند، و بانگ و ندای رسا، مشتاقانه در تقلا و کند و کاو است تا جاری و ساری شدن آرزو و آرمان مقدس او را در سرزمین منطقهء کرمانج نظاره گر باشد. روح ججوخان در سرای ابدی او راحت و آرام نخواهد خفت، مگر اینکه مردم او در منطقهء کرمانج، حاکم بر سرنوشت خویش، راحت و در آرامش زندگی کنند.
اگرچه ملیت حاکم، همیشه در صدد این بوده است که اسم و رسم افراد و رهبران نامی ملیتهای محکوم را در نطفه خفه کند و برای رسیدن به امیال ناسالم خویش آنان را از صحنهء تاریخ ایران حذف کند، اما امروز به همت و تلاش فرزندان و تحصیلکردگان ملیتهای محکوم ایران، این شیوه از حکومت کردن و سانسور شرم آور به شکست مطلق خود رسیده است. پیروزی مردمان ایران برای ایرانی آزاد و آباد برای همهء ایرانیان، نزدیک است.
ججوخان، اگرچه تو در میان ما نیستی اما خون پاک تو در رگ و پی جوانان کرمانج شمال خراسان جاری است.
سوگند به روح پاک و خون به ناحق ریختهء تو، تا رسیدن به حقوق ملیتی منطقه کرمانج، راهت ادامه دارد، …
(ججوخان سردار ملی کرمانج منطقه کرمانج، شمال شرق ایران)