کُردهای شمال خراسان: از محرومترین ایرانیان
1 min readکُردهای خراسان که جمعیت آنان در حدود دو میلیون نفر می باشد در فقر مطلق و تهیدستی کامل بسر می برند. رادیو و تلویزیون به زبان مادری خود نداریم، روزنامه و مطبوعات به زبان مادری خود نداریم، زبان و ادبیات کُردی نوشتاری نداریم.
کُردهای منطقه شمال خراسان:
از محرومترین مردمان ایران.
کشور ایران از اقوام و ملیتهای گوناگونی تشکیل شده است که دارای تفاوت ها و شباهتهایی هستند، مثلأ ایرانیان از نظر زبان و دین و فرهنگ و موزیکهای خود با هم تفاوتهایی دارند اما همه در کشوری بنام ایران زندگی می کنند و همه دارای یک زبان مشترک (زبان فارسی، البته زبان فارسی بدون نظرخواهی مردمی و یا رفراندم منصفانه رسمی شده است، آموزش و تحصیل به زبانهای اقوام و ملیتهای ایرانی در مدارس و دانشگاههای مناطق آنان را مطلقأ قدغن کرده اند) می باشند. از دیر باز این تفاوتها و شباهتها توسط حاکمین و نوع نظام سیاسی حاکم مثلأ ” ممالک محروسه ایران ” به نوعی محترم شمرده می شدند.
نام ممالک محروسه در خود اندیشهء احترام به کثرت گرایی، احترام به تنوع قومی ˗ ملیتی، احترام به تنوع زبانی و دینی ˗ مذهبی تمامی مردمان ایران کثیرالمله را داشت. یعنی مردمان ممالک و مناطق گوناگون ایران از ملک و محل زندگی و کاشانهء خود حراست می کردند، که در نهایت حراست از تمامی ایران کثیرالمله به دست خود مردمان ایران و با رضایتمندی آنان بود (در واقع نوعی سیستم فدرال سنتی غیرمتمرکز به شیوهء آن روزگاران که خود مدرن می نمود.)
اما با سرکار آمدن خاندان پهلوی جریان بر منوال دیگری رفت و ” ممالک محروسه ایران ” به کشور پادشاهی ایران تغییر و تبدیل شد. اگر چه در انقلاب مشروطه مردم تلاش کردند تا حکومت مشروطه پارلمانی غیرمتمرکز را پیاده کنند، اما با کودتای رضاشاه مسیر تغییر یافت. این تغییر تمرکزگرا، در واقع تحت لفظ مدرن کردن جامعه، در خود ذهنیت و اندیشهء از بین بردن تنوع قومی ˗ ملیتی، هضم کردن تنوع زبانی ˗ فرهنگی و در جمهوری اسلامی نیز از بین بردن تنوع دینی – مذهبی و آپارتاید جنسی به آن اضافه شده است (گُل بود به سبزه نیز آراسته شد)!
با این تغییر نام در واقع ایران تبدیل به بزرگترین کشتارگاه زبان ها، آداب و رسوم ها، فرهنگ ها، و تمامی متعلقات اقوام و ملیتهای ایرانی (به جزء هموطنان عزیز فارس) شد، که هنوز کماکان ادامه دارد. با این تغییر نام در واقع اقوام و ملیتهای ایرانی عملأ حاکمیت سیاسی خود را در مناطق و ممالک خویش از دست دادند (حاکمیت همه مناطق به دست یک حاکم غیرانتخابی و فراقانون افتاد) و در ورطهء پاکسازی فرهنگی، آپارتاید زبانی، تبعیض گستردهء اقتصادی و عدم توسعه، و در یک جمله اینکه این جنایت انسانی توسط حاکمین ظالم، کشور کثیرالمله ایران را به زندانی بزرگ برای همهء ایرانیان تبدیل کرده است.
اگرچه قانون اساسی ایران میثاق ملی مردمان ایران نیست و نمی تواند بعنوان یک قرداد اجتماعی برای تمامی مردمان ایران قلمداد شود چونکه نمایندگان واقعی اقوام و ملیتهای ایران در تهیه و تدوین آن نقشی نداشته اند، اما حتی بر پایهء همین قانون اساسی ناقص جمهوری اسلامی ایران نیز (بویژه اصول 15، 19، و 48)، تدریس به زبانهای مادری ایرانیان در مدارس ابتدایی و نشر مطبوعات و داشتن رسانه های گروهی (مانند رادیو و تلویزیون) به زبان های مادری ایرانیان، و برابری سیاسی و فرهنگی برای همهء ایرانیان می بایستی رعایت شود، اما در عمل جزء گلوله، زندان، تجاوز، شکنجه، فساد و تبعیض نبوده است. در هیچ جای جهان شما نمی توانید ارتقاء فرهنگی، رشد و توسعه در یک جامعه را در زیر گلوله و فضای اعدام، تجاوز و رعب و خشونت و سرکوب داشته باشید. گفتگوی فرهنگهای قومی و آشتی ملی قومی نیز در آرامش و در فضای صلح و دوستی و حقمداری ممکن است، در فضای امنیتی پلیسی و حالت بگیر و ببند، رشد فرهنگها و آشتی ملی قومی آسان نیست. اقوام ایرانی حق دارند که در تمامی تصمیم گیریهای مربوط به اداره کشورشان و برنامه ریزیهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی کشورشان شرکت داشته باشند، شریک شدن و سهیم بودن اقوام در حاکمیت ملی و روابط قوا برای همزیستی مسالمت آمیز و رشد و توسعه کشور الزامی است.
از دیدگاه جامعه شناسی کتاب های درسی نبایستی در راستای مسائل سیاسی ایدئولوژیکی دولت حاکم و در خدمت آنان باشند، بلکه بایستی با بافت اجتماعی فرهنگی مردم همخوانی داشته باشند. کتابهای درسی در ایران بایستی اقوام و ملیتهای ایران و تاریخ آنان، فرهنگها و زبانهای آنان و نیازهای اجتماعی و امور فرهنگی تمامی مردمان ایران را بطور مساوی تحت پوشش داشته باشند. دغدغه های حاکمین و تحمیل الگوهای رفتاری و مذهب سیاست زده آنان، نبایستی در کتابهای درسی اعمال شوند. نظام آموزشی در ایران باید استقلال و آزادی کامل خود را داشته باشد تا بتواند کشور را به توسعه و شکوفایی مناسب در میان جامعهء جهانی سوق دهد.
پرورش كودكان در مرحلهء قبل از مدرسه (مهد كودك، كودكستان) بایستی به زبانهای مربوطهء مناطق اقوام و ملیتهای ایران عرضه شود. تحصیل و آموزش در دوره ابتدايی به زبانهای مربوطهء مناطق اقوام و ملیتهای ایران عرضه شود. تدریس زبانهای اقوام و ملیتهای ایران بایستی جزو برنامهء آموزشی مدارس ابتدایی قرار گیرد.
در دادگاهها، دادرسي به زبانهای منطقه ای انجام شوند، اجازه داده شود كه اسناد و مدارك اثباتی به زبان اقوام منطقه ای آماده و ارائه شوند تا طرفین نزاع بتوانند از زبان مادری خویش بهره بگیرند و خواسته های خود را راحت تر، روان تر، مطمئن تر و سلیس تر بیان و تفهیم بدارند.
در ادارات و مؤسسات خدمات دولتي، کارمندان و کارکنان که در ارتباط مستقیم با مردم هستند زبانهای منطقه ای اقوام و ملیتهای ایران را بکار ببرند، و ادارات دولتي منطقه ای و محلی نیز مدارك، پرسشنامه ها، درخواستنامه ها، اسناد رسمی و نوشتجات اداری را به زبان منطقه ای تنظيم كنند، اجازه بدهند اشخاصي كه به زبانهای منطقه ای خویش سخن می گويند بتوانند به همان زبانها نیز تقاضاهای خود را چه بصورت شفاهی یا کتبی انجام بدهند.
از آنجايی كه راديو و تلويزيون يك رسالت عمومی اطلاع رسانی، شكل دهی افكار عمومی و در واقع كنترل دولت را برعهده دارد لذا ايجاد حداقل يك فرستندهء راديو و يك تلويزيون به زبانهای منطقه ای تضمين شود و پخش منظم برنامه های رادیویی و تلويزيونی به زبانهای اقوام در مناطق آنان مورد تشويق و حمايت مادی معنوی قرار گیرند. انتشار و حفظ حداقل يك روزنامه به زبانهای اقوام در مناطق آنان و انتشار منظم مقاله های روزنامه ای به زبانهای اقوام در مناطق آنان مورد تشويق، تسهیل و حمايت قرار گیرند.
قانون كمكهای مالی برای وسايل ارتباط جمعی در مورد رادیو و تلويزيون به زبانهای منطقه ای نیز اعمال شود و كمكهای مالی كه اعطا مي شوند را برای توليدات صوتی – تصويری به زبانهای منطقه ای و همچنین آموزش خبرنگاران، پرسنل و كادرهایی كه زبانهای منطقه ای را حفظ و توسعه می دهند، استفاده کنند.
فعالیتها در نهادهای فرهنگی بويژه كتابخانه ها، موسسات و كانونهای فرهنگی – ادبی، موزه ها، تئاترها و فیلمهای سينمایی، فستيوال ها و صنايع فرهنگي در مناطق به زبانهای اقوام و ملیتهای آن مناطق باشند، و همچنين امكانات و راههای مختلف دسترسی به آثاری كه به اين زبانها خلق شده اند را مورد تشویق و حمايت مادی معنوی قرار دهند. سازماندهی و پشتیبانی و حمایت از حرکتهای متنوع فرهنگی به زبانهای منطقه ای توسط ارگانهایی که مسئول هستند تضمین شوند. در بخشهای اقتصادی و اجتماعی كه تحت كنترل و مسئوليت بلاواسطهء بخش دولتي است (مثلأ بیمارستانها و بانکها و …)، اقداماتی را جهت حمايت و رشد كاربرد زبانهای منطقه ای در پيش گيرند. مثلأ بانکها بایستی خدمات سیستم عابر بانک (Cash Point) را بصورت چند زبانه ارائه دهند (زبانهای اقوام منطقه ای و زبان فارسی بعنوان زبان مشترک ایرانیان و زبان انگلیسی بعنوان زبان بین المللی)، هم اینک در تمامی کشورهای اروپا و آمریکا و حتی هندوستان چنین است.
ايجاد يك يا چند ارگان برای جمع آوری، نگهداری، به اجرا درآوردن، به نمايش گذاشتن، و انتشار آثاری كه به زبانهای منطقه ای خلق شده اند؛ برقراری خدمات سرویسی جهت تحقيق و پژوهش واژه شناسی بويژه در زمينه های: واژه نگاری اداری، تجاری، اقتصادی، جامعه شناختی، تكنيكی و حقوقی برای هر يك از زبانهای منطقه ای ايجاد و تأمين مالی شوند.
مثلأ در مناطق کردنشین ایران بایستی کتابهای درسی مثل تاریخ و تعلیمات اجتماعی و دستور زبان کُردی در ارتباط با مردم این مناطق باشند تا محصلین و جوانان کُرد از تاریخ و امور اجتماعی و فرهنگی و زبانی خود آگاهی لازم و کافی علمی را داشته و عملأ در صدد ارتقاء و مدرن کردن آن برآیند که در نهایت کمک به ارتقاء فرهنگی و توسعهء جامعهء ایران است. در مناطق کُردنشین بایستی مراکز تربیت معلم کُردی جهت آموزش و پرورش جوانان و محصلین کُرد دایر شوند. در واقع نظام آموزشی ایران و تغییر کتابهای درسی مدارس مستلزم تغییرات اساسی، بنیادی و پایه ای در راستای نیازهای واقعی جامعهء کثیرالمله ایران است. اگر وزیر آموزش و پرورش مثلأ یک کُرد (البته با حفظ هویت کُردی) می بود شاید وضعیت نظام آموزشی ایران اینچنین اسفناک نبود.
در دنیای مدرن و دمکرات، نظام آموزشی در یک کشور ثابت است و هیچ ارتباطی به تغییر یک رئیس جمهور یا وزیر آموزش و پرورش یا ولایت فقیه و یا نظام حاکم ندارد. نظام آموزشی و نظام ارزشی مدارس و کتابهای درسی در ایران بایستی بر اساس یک افق بلند مدت راهبردی متناسب با جامعهء کثیرالمله ایران بازخوانی شوند و از حالت مقطعی ایدئولوژیکی، سلیقه ای و قشری حاکم بدر آید. به نظر کمیته ای که دارای کارشناسان فن از اقوام و ملیتهای ایران باشد برای تغییر نظام آموزشی و کتابهای درسی لازم می نماید، تا حالت تبعیض آمیز جاری در آموزش و پرورش، و نطام آموزشی ایران برای همیشه رفع شود.
از جملهء مردمان ایران که بر اثر این جنایتهای قومی و فرهنگی از کمترین حقوق انسانی خویش محروم گشته است، پاره ملیت کُرد در منطقه شمال خراسان است. کُردهای خراسان که جمعیت آنان در حدود دو میلیون نفر می باشد در فقر مطلق و تهیدستی کامل بسر می برند. رادیو و تلویزیون به زبان مادری خود نداریم، روزنامه و مطبوعات به زبان مادری خود نداریم، زبان و ادبیات کُردی نوشتاری نداریم (محصلین و جوانان کُرد بجای تحصیل به زبان مادری خود و گرفتن مدارک تحصیلی زبان و ادبیات کُردی، اجبارأ بایستی مدارک تحصیلی زبان و ادبیات فارسی را دریافت بدارند، این یعنی رسمأ پشت کردن به زبان مادری، یعنی اینکه زبان مادری و هویت قومی خود را به فراموشی بسپارید، که واقعأ شرم آور و ننگ آمیز است). در منطقه شمال خراسان فرهنگ و هنر کُردی، فرهیختگان و هنرمندان کُرد مورد بی مهری شدید و بی احترامی غم انگیز مادی معنوی هستند. تاریخ نگاری کُردی و کتابخانهء کُردی، تئاتر و سینمای کُردی در منطقهء خود نداریم.
بطور کلی زندگی فرهنگی و قومی پاره ملیت کُرد در شمال خراسان در فقر مطلق است، کُردهای منطقه شمال خراسان از محروم ترین مردمان ایران هستند. کُردهای خراسان با توجه به اینکه در جغرافیایی خارج از سرزمین مادری خود، کردستان، زندگی می کنند لذا هم کُردهای کُردستان و هم دیگر ایرانیان ما را سهوأ یا عمدأ مطلقأ فراموش کرده اند. روند آسیمیلاسیون نرم، هضم کردن و نابود کردن زبان مادری و فرهنگ کُردی ما در منطقه به شدت و حدت در پیش است (بصورت سازمان یافته چه آشکار و چه پنهان).
ما کُردهای خراسان نمیتوانیم به زبان مادری خود در مدارس ابتدایی و راهنمایی درس بخوانیم و حق نداریم کتاب، مجله و روزنامه و حتی یک مقاله به زبان کُردی در منطقه خود منتشر کنیم. حاکمین ظالم، منطقهء کُرمانج شمال خراسان را علیرغم میل مردم منطقه، با زورگویی و قلدری در بین چند استان تقسیم کرده اند (تجزیه کرده اند، همانطور که کردستان روژهه لات را در استانهای مجاور، تجزیه کرده اند. البته گویا جمعی از متخصصین مربوطه و کارشناسان زبده کُرد در صدد بررسی ضرر و زیانهای فرهنگی قومی اجتماعی وارده بر ملیت کُرد از این حیث و همچنین بررسی خسارتهای اکولوژیکی، محیط زیستی و منابع طبیعی ناشی از بمب بارانها، شیمیایی بارانها، مین گزاریها، خشونتها و … در سرزمین کردستان روژهه لات هسنتد که شاید بالغ بر صدها بیلیون دلار و حتی چندین تریلیون دلار شود)، لذا کُردهای شمال خراسان قسمتی در استان خراسان رضوی (قوچان، چناران، درگز، باجگیران، کلات، منطقهء مزدوران سرخس، و منطقهء سرولایت نیشابور) و قسمتی در استان گلستان (مراوه تپه و کلاله) هستند. حاکمین ظالم به خواست مردم که برگزاری انتخابات سالم (رفراندم منصفانه) جهت اعمال نظر مردم منطقه در تقسیم استان خراسان بود را وقعی نگذاشتند، و اعتراضات مردم در شهرهای مختلف منطقه برای جلوگیری از تقسیم سرزمین آنان نیز با سرکوب شدید، حبس و شکنجه مواجه شد و بدینسان با تجاوز به حقوق مردم صدای آنان را خفه کردند. حاکمین ناحق و نامشروع تهران با زورگویی خود را قیم مردم می دانند و مردم را نیز صغیر می پندارد، خود را مالک ایران و مردمان ایران را بسان مستأجر می بینند.
دیکتاتورهایی که به تجزیه و تغییر جغرافیای داخلی در مناطق اقوام مبادرت می ورزند در پس ذهن خود هدف سیاسی دراز مدت و کوتاه مدت دارند تا در کوتاه مدت خطر بزرگ در مقابل قدرت غیر دمکراتیک خویش را دفع کرده باشند (اختلاف بین اقوام و مشغول کردن آنان: هم سبب تضعیف اقوام و هم فراموش کردن مطالبات قومی توسط اقوام و هم اینکه درگیری لفظی اقوام با همدیگر زمینه را برای سرکوب توجیه می کند)، و از طرف دیگر در دراز مدت نیز درهم پیچیدگی و تنیدگی قومی زبانی فرهنگی درست کنند تا بواسطهء آن تغییر دموگرافی در راستای هضم کردن اقوام گوناگون به نفع یک قوم حاکم را رقم بزنند (گل آلود کردن آب زیست بوم مناطق اقوام و ملیتها جهت گرفتن ماهی شهوت قدرت و ثروت و جنوساید نرم). کوششهای مستمر حکومتهای مختلف غیرمردمی در ایران برای تغییر دموگرافی و تغییر بافت جمعیتی مناطق مختلف قومی ˗ ملیتی ایران در واقع در راستای همگن کردن قومی و همسان کردن زبانی به شیوه ها و شکلهای گوناگون صورت گرفته و می گیرد. از دیدگاه قوانین بین المللی و از منظر حقوق بشری (انسانی) این کوششها به عنوان جنایت انسانی و پاکسازی فرهنگی و قومی و زبانی محسوب می شوند (آپارتاید قومی، آپارتاید زبانی). آیا همان سونامی که رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی را به زیر کشید، در حال حرکت به سمت رژیم به اصطلاح اسلامی و ولایت سلطان مطلقه در ایران است؟
کشور دمکراتیک و پهناور هندوستان که گاهأ حتی آن را شبه قاره نیز می نامند با جمعیتی بالغ بر یک میلیارد و سیصد میلیون نفر در تقسیم بندی جغرافیایی استانی (ایالتی) فقط به 31 ایالت تقسیم شده است و هر استان (ایالت) نیز دارای مذاهب، زبان یا زبانهای رسمی خود هستند که در مدارس و ادارات و … از زبان رسمی خود استفاده می کنند، و زبان مشترک در سطح کل کشور اول زبان هندو است و دوم زبان انگلیسی می باشد. حال قضاوت مقایسه ایران غیردمکراتیک فقط هشتاد میلیونی (تقسیم به 31 استان) با هندوستان دمکراتیک، در تقسیم بندی استانی و زبانهای رسمی، هدف و چرایی این تفاوتها را بعهده شما می گذارم؟
در کشور استبداد زدهء ایران، بیان این نکته برای اقوام بسیار ضروری است: برای عدم میرایی یک زبان و فرهنگ، یا برای جلوگیری از هضم شدن و آسیمیله شدن زبان مادری بایستی با بچه های خود به زبان مادری مان صحبت کنیم، با کودکان خود چه پسر و چه دختر بایستی با زبان مادری صحبت کرد، اما چون کودکان دختر خود در آینده به عنوان مادر در واقع وظیفهء اصلی حفظ زبان مادری را با خود دارند لذا صحبت کردن با کودکان دختر جهت حفظ ، پایداری و ماندگاری زبان مادری الزامی است.
اقوام و ملیتهای ایران در محل و مناطق مسکونی خویش اکثریت هستند، مثلأ اکثر مردم شمال خراسان کُرمانج هستند بهمین خاطر ما آن را منطقه کُرمانج می نامیم (اگر کسی از مسئولین بر این باور نیست، می توان آمارگیری کرد یعنی با گذاشتن یک پرسش زبان مادری در پرسشنامهء آمارگیری عمومی کشور ایران، براحتی این معما را برای همیشه حل کرد، نه تنها برای شمال خراسان بلکه به تمام ایران عمومیت داد)، لذا نامگذاری ” اقلیتهای قومی” توسط حاکمین ظالم و غیردمکراتیک و یا گاهأ توسط بعضی از هموطنان ناآگاه (عمدأ یا سهوأ) یک ظلم بزرگ است تا بواسطهء آن از طرفی حقوق فرهنگی اجتماعی سیاسی اقتصادی اقوام را جهت دستبرد و غارت توجیه کنند، و از طرف دیگر آنان را پست و تحقیر و سرکوب کنند تا از مطالبات بحق قومی خود دست بردارند. معمولأ اقلیت در مقابل اکثریت معنی و مفهوم دارد، حال اگر مثلأ پاره ملیت کُرد در منطقهء شمال خراسان را اقلیت قومی بنامیم یا ترکمن ها را در ترکمنصحرا اقلیت قومی بنامیم یا ملیت کرد در کُردستان و یا بلوچ ها را در بلوچستان و … آنگاه اکثریت در این سرزمین ها و مناطق چه کس یا کسانی هستند (البته در این مناطق ممکن است هموطنان با مذاهب یا زبانهای دیگری هم زندگی کنند که بایستی همه به حقوق همدیگر احترام بگذاریم، و این یک امر کاملأ انسانی و نرمال است و در همه جای دنیای دمکراتیک نیز مرسوم است).
در منطقهء شمال خراسان، همانند دیگر مناطق ایران علاوه بر کُردها، برادران و خواهران با زبانها و مذاهب دیگر نیز هستند که همه در کنار همدیگر در صلح، صفا، صمیمیت و دوستی، و همزیستی مسالمت آمیز مطابق با منشور بین المللی حقوق بشر زندگی می کنند. همهء اقوام دارای حقوق مساوی هستند و همه بایستی به حقوق و مطالبات بحق قومی همدیگر احترام بگذاریم، چون این به نفع همه مان است.
نامهای تاریخی کُردی و نامهای جغرافیایی کُردی را در منطقه ما تغییر داده اند یا می دهند. چرا ما کُردهای خراسان بایستی تاوان اختلافات سیاسی و جغرافیایی حاکمان ظالم و غیر دمکراتیک در تاریخ ایران را پرداخته باشیم و یا بپردازیم؟ چرا ما کُردهای خراسان را بعنوان سپر بلا گزیده اند و بایستی تاوان بی عدالتی ظالمان و حاکمان غیر دمکراتیک ایران را پرداخته باشیم و یا بپردازیم؟ چرا زبان و فرهنگ و هویت ما کُردهای خراسان را هضم، نابود و آسیمیله می کنند؟ چرا ما کُردهای خراسان بایستی زیر آوار سنگین بی عدالتی، بی مهری قومی، آپارتاید زبانی و تبعیض فرهنگی باشیم؟ جابجایی اجباری و تبعید اجباری مردم توسط حاکمین بی حیا و زورگو نوعی جنایت انسانی است، حاکمین ایرانی تا ابد بایستی شرمگین این جنایتهای وحشی گرایانه که در حقیقت به منظور سرکوب و نابودکردن ملیت کُرد بوده، باشند. جابجایی و تبعید نوعی پاکسازی و جنوساید فرهنگی اجتماعی زبانی اقتصادی نژادی انسانی برعلیه یک ملیت است.
آیا دستمزد ما کُردهای خراسان از جابجایی به آن دیار جهت حفظ ایران، فقط این است که هندوانه توخالی زیر بغل ما بگذارند و ما را دلاور و قهرمان و … بنامند، اما در عمل از اولیه ترین حقوق فرهنگی زبانی و اجتماعی قومی خود محروم باشیم و حتی از داشتن یک تلویزیون به زبان مادری مان و یک رادیو به زبان مادری مان هم محروم باشیم. از برگزاری مراسم قومی فرهنگی و هنری کُردی خود محروم باشیم، و هر وقت از حقوق قومی خود صحبت کنیم به عناوین مختلف ما را سرزنش، تحدید، تحقیر و سرکوب کنند.
دستمزد مرزداری و دفاع از خاک ایران لااقل بایستی داشتن یک تلویزیون به زبان مادری ما کُردهای خراسان می بود. برای عربهای لبنان، سومالی ها و … ده ها تلویزیون ستلایتی تمام وقت راه اندازی کرده اند تا به زبان آنها و با پول ما ایرانیها، برای مذهب ایدئولوژیکی و حفظ قدرت غیرمردمی خویش برنامه های تبلیغی پخش کنند، اما ما ایرانیان خود مان در فقر مطلق و سرکوب فرهنگی زبانی قومی و … باشیم.
چرا استاندار، فرماندار، شهردار و بطور کلی قریب باتفاق مدیران ادارات و نهادهای دولتی و اماکن عمومی و حتی خصوصی منطقهء کُرمانج شمال خراسان بایستی از هموطنان غیر بومی باشند (اگر چنانچه یک کُرد حتی در رده های پایین مدیریتی هم باشد و یا کاندیدای انتخابات مجلس شود بایستی اول از فیلتر گزینش شرم آور و تبعیض گرای مستبدین حاکم گذشته باشد تا مبادا از هویت کُردی خود نشان و آثاری داشته باشد و یا به نوعی آن را بروز دهد و یا خدای نکرده تشویق و تبلیغ کند)؟ چرا اکثر جوانان و تحصیلکردگان منطقه ما بیکار و در فقر مطلق هستند، و برای لقمه نانی بایستی ترک دیار کنند و رذیل شوند (گویا فقیر کردن و پراکنده کردن خود نیز حربه ای برای هضم و نابودی اقوام است)؟
کُردهای خراسان از نیمهء دوم قرن شانزدهم و بالاخص اوایل قرن هفدهم تاکنون از حملهء بیگانگان یورشگر به ایران از آن ناحیه، جلوگیری کرده اند (اگر چنین نبود نقشه کشور ایران این نبود که امروز هست)، و در این ارتباط حتی جان خود را فدا کرده اند بعنوان مثال: تعداد زیادی از کُردهای خراسان در جنگ و مقابله با ازبکان و دیگر مهاجمین که در قرن شانزدهم و هفدهم ایران را اشغال کرده بودند جان خود را از دست داده اند تا مهاجمان را شکست و از ایران خارج کنند، در قرن نوزدهم نیز سردار عیوض خان جلالی بهمراه یاران و همسر بسیار شجاعش تحفه گل، بدنبال قرارداد ننگین آخال (1881 میلادی) و پروسس انجام آن، در تلاش برای جلوگیری از تجزیه منطقه کُرمانج شمال خراسان، جان ارزشمند خود را در دفاع از خانه و کاشانه خویش در سال 1885 میلادی از دست داده اند (در نهایت نه تنها مناطق کُردی فیروزه و باقر توسط حاکمین بی لیاقت و بی کفایت ایران تجزیه شدند و به خاک ترکمنستان پیوستند، بلکه این حاکمین نامرد حتی اعتراض مردم منطقه برای جلوگیری از این تجزیه را نیز ناجوانمردانه سرکوب کردند.)
کُردهای خراسان همیشه در راستای همبستگی ایرانیان و پیشرفت کشور ایران گام برداشته اند، و در این ارتباط حتی جان خود را از دست داده اند، بعنوان مثال جَجوخان سردار ملی کُرمانج در انقلاب مشروطه در اوایل قرن بیستم همگام با دیگر ایرانیان آزادیخواه و دمکرات جهت برقراری حکومت مشروطه غیرمتمرکز، با تردستی مخالفین مشروطه و بدخواهان مردم کُرمانج، جان ارزشمند خود را در بهمن ماه 1911 میلادی فدای آزادی خلق خود و کشور ایران کثیرالمله کرد.
کُردهای خراسان در حد توان خود همیشه بر ایفای نقش خویش در جهت ثبات و بهبود اوضاع ایران کوشیده اند. ما کُردهای خراسان ضمن احترام به مبارزه مدنی مطالبه محور بدور از خشونت نه تنها هرگز بە بخشی از مشکلات کشور تبدیل نشده ایم و نخواهیم شد بلکه در جهت حل مشکلات ایران گام برداشته ایم و برمیداریم و بە عنوان بخشی از حلال مشکلات ایران عمل خواهیم کرد. ما کُردهای خراسان ضمن انزجار از حالت تبعیض آلود حکومتی و قانون گریزی خشونت بار دولتی، با هوشیاری کامل جهت بهبود وضع مردمان منطقه خودمان و کشورمان گام برمی داریم و بە این نقش خود در حد توان خویش ادامە خواهیم داد و به پیش می رویم و هرگز روی گذشتهء غمناک و غمبار ایران که مانعی برای آزادی حقوقمدار و دمکراسی پلورال باشد، مکث نخواهیم کرد.
هموطنان گرامی، همبستگی ایرانیان و پیشرفت کشورمان در سایه دموکراسی و حقوق بشر، و تامین حقوق قومی خلقهای ایران ممکن و میسر است. محترم شمردن حقوق فردی و جمعی و قبول دگراندیشان و آزادی رسانه های گروهی و تشکلات صنفی و سیاسی از ارکان یک کشور با ثبات همراه با اقتصادی شکوفا در قرن بیست و یکم است.
به امید همبستگی ایرانیان برای آزادی و دمکراسی در ایران.
سازمان مردمی کُرمانج